یکشنبه 17 تیر 1403
توضيحات بنر تبليغاتي



نویسنده : محمد رحیمی |

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو۳پند می دهم که کامروا شوی:

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی

و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد: اگر کمی دیر تر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 6 نفر مجموع امتیاز : 72

برچسب ها : سه پند لقمان به پسرش , پندهای لقمان حکیم , داستان , نصایح آموزنده , لقمان حکیم , حکایت آموزنده ,

تاریخ : 1390/02/27 | نظرات (1) بازدید : 531
نویسنده : محمد رحیمی |

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.

اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت ای

شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این

همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای ؟ کودک چراغ

را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟


لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 54

برچسب ها : حکایت چهار سخنی که زاهد را تکان داد , حکایت پندآموز , حکایت ادبی , حکایت زیبا , داستان عبرت انگیز ,

تاریخ : 1389/11/30 | نظرات (0) بازدید : 578
نویسنده : محمد رحیمی |

سقراط محکوم به خوردن جام زهر شد و مقررشد همزمان با طلوع آفتاب توسط جلاد درگلوی او

 ریخته شود. او خوابیده و منتظر جلاد بود تا زهر را آماده کند. ولی جلاد وقت تلف می‌کرد. سقراط

به او اعتراض می‌کند که وقت تلف نکن؛ خورشید درحال طلوع است! جلاد نمی‌توانست باور کند

که چرا سقراط این تذکر و اعتراض را می‌کند. او باید برعکس خوشحال نیز باشد که دقایقی بیشتر

زنده می‌ماند. جلاد می‌دانست که سقراط به تنهایی از کل آتن عقل بیشتری داشت ولی

نمی‌فهمید چرا عجله می‌کند! جلاد از سقراط پرسید چرا اینقدر تعجیل می‌کنید تو در شرف

مرگی،نمی‌فهمی!؟ سقراط در پاسخ گفت:" این چیزی است که می‌خواهم بفهمم! زندگی را

شناخته ام. زندگی زیباست با همه هیجان‌ها و دلتنگی‌هایش. فقط صرف نفس کشیدن نیز

پرازلذت است.من زندگی کرده ام، عشق ورزیده ام. من هرکاری کرده ام و هرچه خواسته ام گفته

ام و اینک می‌خواهم مرگ را مزه کنم.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید... 

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 7 نفر مجموع امتیاز : 64

برچسب ها : سقراط , مرگ سقراط , داستان مرگ سقراط , داستان , داستان کوتاه , داستان آموزنده , حکایت ,

تاریخ : 1389/11/30 | نظرات (0) بازدید : 1076
نویسنده : محمد رحیمی |

یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ

 بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت .

ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. ملا نمی

دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید.هر کاری کرد الاغ از پله

پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد.که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی

پشت بام بالا و پایین می پرد .وقتی که دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را آرام کند که

دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 6 نفر مجموع امتیاز : 49

برچسب ها : داستان الاغ ملانصرالدین , ملانصرالدین , داستان , الاغ , حکایت ادبی , حکایت حکیمانه , حکایت پندآموز ,

تاریخ : 1389/11/30 | نظرات (0) بازدید : 738

دو قدم مانده که پاییز به یغما برود تاریخ : جمعه 26 آذر 1395
چگونه خاک نفس می کشد؟ بیندیشیم تاریخ : جمعه 28 خرداد 1395
تکیه بر خار مغیلان چه کند گر نکند تاریخ : پنجشنبه 06 خرداد 1395
طلب هر کسی از وصل تو چیزی دگرست تاریخ : پنجشنبه 06 خرداد 1395
از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران) تاریخ : پنجشنبه 06 خرداد 1395
بر تیر نگاه تو دلم سینه سپر کرد تاریخ : جمعه 18 دی 1394
اینکه از دور تماشا کنمت سنگین است تاریخ : جمعه 18 دی 1394
در ديگران مي جويي ام اما بدان اي دوست تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
تبی این گاه را چون كوه سنگین می كند آنگاه تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
دفتر عشق تو را بستم، نيايي بهتر است تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بکشد تاریخ : جمعه 15 خرداد 1394
نوروز بمانید که ایّام شمایید! تاریخ : شنبه 01 فروردین 1394
خاطره‌ات به جای تو تاریخ : جمعه 26 دی 1393
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود تاریخ : جمعه 07 آذر 1393
مشک تو که افتاد، دل حادثه لرزید تاریخ : چهارشنبه 07 آبان 1393
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم تاریخ : دوشنبه 05 آبان 1393
این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است تاریخ : پنجشنبه 24 مهر 1393
یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم تاریخ : پنجشنبه 24 مهر 1393
تو را دوست می دارم... تاریخ : چهارشنبه 28 خرداد 1393


سوته دلان سلام خوش آمدید،در وبلاگ سوته دلان زیباترین شعرها،دانستنیها، داستانها، جملات زیبای بزرگان، ضرب المثلهای ملل مختلف و... را بخوانید و لذت ببرید و با ارائه نظرات و پیشنهادهای گرانبهای خود زمینه ارتقاء وبلاگ را فراهم آورید. باتشکر-مدیر وبلاگ سوته دلان
بالای صفحه
سوته دلان
firefox
opera
google chrome
safari