|
|
با کدام آبرویی روزشمارش باشیم
عصـرها منتظر صبح بهارش باشیم
کاروان سحرش بهـر همه جا دارد
تا که جا هست، چرا گرد و غبارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
آن قدر مرد نبودیم که یارش باشیم
گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد
مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم
سالها در پی کار دل ما راه افتاد
یادمان رفت ولی در پی کارش باشیم
ما چرا؟ خوب ترین ها به فدای قدمش
حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم
اگــر آمــد خبــر رفتـن مــا را بدهیــد
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
علی اکبر لطیفیان
امتیاز : |
|
نتیجه : 2 امتیاز توسط 6 نفر مجموع امتیاز : 16 |
|
برچسب ها :
با کدام آبرویی روزشمارش باشیم , علی اکبر لطیفیان , اشعار مهدویت ,
چنان مستم هنوز از عطر آغوشت که می میرم
اگر بار دگر چون خرمن گل در برت گیرم
چگونه شاد باشم بی تو دراین گوشه غربت
که هردم می کند داغ فراق از جان خودسیرم
حضورت در کنارم بهترین معنای خوشبختی است
که بودن بی تو یعنی زجر در چنگال تقدیرم
رهین منت عشقم که من با یاد چشمانت
غزالان غزل را با کمند عشق می گیرم
نه از کس شکوه ای دارم،نه از دست تو می نالم
به جان دوست کز بخت واقبال خویش دلگیرم
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 8 نفر مجموع امتیاز : 40 |
|
برچسب ها :
شعر , غزل , شعر بسیار زیبا , غزل بسیار زیبا , خرمن گل , شعر عاشقانه , چنان مستم هنوز از عطر آغوشت که می میرم ,
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد......
دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود؟
گله ها را بگذار!
ناله ها را بس كن!
روزگار گوش ندارد كه تو هي شكوه كني!
زندگي چشم ندارد كه ببيند اخم دلتنگ تو را...
فرصتي نيست كه صرف گله و ناله شود!
تا بجنبيم تمام است تمام!
مهر ديدي كه به برهم زدن چشم گذشت...
يا همين سال جديد!
باز كم مانده به عيد!
اين شتاب عمر است ...
من و تو باورمان نيست كه نيست!
لطفاً به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 3 امتیاز توسط 2 نفر مجموع امتیاز : 6 |
|
برچسب ها :
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود , شعر , شعر زیبای دو قدم مانده که پاییز به یغما برود از یغما گلرویی ,
اهل دل پیش تو مردن ز خدا میخواهند
کشتهٔ تیغ تو گشتن به دعا میخواهند
مرض شوق تو بر بوی شفا میطلبند
درد عشق تو به امید دوا میخواهند
طلب هر کسی از وصل تو چیزی دگرست
بجز ارباب نظر کز تو ترا میخواهند
ما چنین سوخته از تشنگی و لاله رخان
آب سر چشمهٔ مقصود ز ما میخواهند
روی ننموده ز ما نقد روان میجویند
ملک در بیع نیاورده بها میخواهند
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5 |
|
برچسب ها :
طلب هر کسی از وصل تو چیزی دگرست , خواجوی کرمانی , شعر , شعر زیبای طلب هر کسی از وصل تو چیزی دگرست از خواجوی کرمانی ,
بازی روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.
همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم، پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.
انسان عاشق زیبایی نمی شود، بلكه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!
انسان های بزرگ دو دل دارند؛ دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.
همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !
عشق مانند نواختن پیانو است، ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد، پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛ محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
...لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5 |
|
برچسب ها :
از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران) , از دلنوشته های پروفسور حسابی , پروفسور حسابی ,
اینکه از دور تماشا کنمت سنگین است
در دلم باشی و حاشا کنمت سنگین است
بعد هر بغض که شاعر بشوی می فهمی
هر کجای غزلم جا کنمت سنگین است
تلخ باشی و دم از واژه ی شیرین بزنی
پشت هر قافیه پیدا کنمت سنگین است
هی نخوابی و دلم شور دلت را بزند
او برانگیزد و پروا کنمت سنگین است
نکند فاش شود پیش کسی غربت ما
ترس از این قصه که رسوا کنمت سنگین است
نقش چشمان تو در قتل دلم مشهود است
شب به شب از سر دل وا کنمت سنگین است...
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5 |
|
برچسب ها :
اینکه از دور تماشا کنمت سنگین است , غزل , غزل معاصر , شعر ,
دفتر عشق تو را بستم، نيايي بهتر است بي تو من با ديگري هستم، نيايي بهتر است جام قلبم سالها سرشار از نام تو بود جام را مستانه بشکستم، نيايي بهتر است رفته بودي تشنه عشقم کني بيچاره تو با شراب ديگري مستم، نيايي بهتر است ماه من بودي و اکنون در دلم خورشيد اوست او نهاده دست در دستم، نيايي بهتر است خواه ليلي خواه شيرين يا زليخا بوده اي دفتر عشق تو را بستم، نيايي بهتر است من نه مجنونم نه فرهادم نه يوسف بوده ام من همان فرياد بدمستم، نيايي بهتر است م.فریاد
امتیاز : |
|
نتیجه : 3 امتیاز توسط 8 نفر مجموع امتیاز : 30 |
|
برچسب ها :
دفتر عشق تو را بستم، نيايي بهتر است , شعر , م.فریاد , محمدرضا زارع ,
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوت زده، آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
امتیاز : |
|
نتیجه : 2 امتیاز توسط 9 نفر مجموع امتیاز : 25 |
|
خستهتر از صدای من، گریهی بیصدای تو
حیف که مانده پیش من، خاطرهات به جای تو
رفتی و آشنای تو، بیتو غریب ماند و بس
قلب شکستهاش ولی پاک و نجیب ماند و بس
طعنه به ماجرا بزن، اسم مرا صدا بزن
قلب مرا ستاره کن، دل به ستارهها بزن
تکیه به شانهام بده، دل به ترانهام بده
راوی آوارگیام، راه به خانهام بده
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 4 نفر مجموع امتیاز : 23 |
|
برچسب ها :
خاطرهات به جای تو , شعر , افشین یداللهی ,
ای بسته به دست تو دل پیر و جوان ها!
ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیان ها!
می رفت فرات از عطش عشق بمیرد
بخشیده نگاه تو به خونش جریان ها
مست تو فقط خیمه ی بی آب نبودست
از دست تو مستند همه مرثیه خوان ها
قد قامت سرخت به دل دشت نشسته ست
ای پیش نماز دل ما وقت اذان ها!
تا عطر تو آمد غزلم بال در آورد
آزاد شد از قید زمان ها و مکان ها
مشک تو که افتاد، دل حادثه لرزید
خاک همه عالم به سر تیر و کمان ها!
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10 |
|
برچسب ها :
مشک تو که افتاد، دل حادثه لرزید , شعر , مرثیه , غزل عاشورایی ,
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم ندارم شکوه از بیگانگان از خویش می ترسم ندارم وحشتی از شیر و ببر و حمله گرگان از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم مرا با جوفروشان سربازار کاری نیست من از گندم نمایان ارادت کیش می ترسم ندارم وحشت از جنگ و نفاق و قتل و خونریزی من از این آتش افروزان صلح اندیش می ترسم
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 3 امتیاز توسط 8 نفر مجموع امتیاز : 24 |
|
برچسب ها :
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم , شعر , ژولیده , ژولیده نیشابوری ,
آمدم ای شاه ، پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حَرمَت ملجأ در ماندگان
دور مران از در و ، راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اِذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حَریمت به مَثَل کهرباست
شوق وسبک خیزی کاهم بده
تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جان سوز به آهم بده
لشگر شیطان به کمین من است
بی کسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری ، یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی
جمله ی حاجات مرا هم بده
امتیاز : |
|
نتیجه : 3 امتیاز توسط 3 نفر مجموع امتیاز : 10 |
|
برچسب ها :
آمدم ای شاه ، پناهم بده , شعر , شعر در وصف امام رضا(ع) ,
راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن
یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن
شوق سفرم هست در اقصای وجودت لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن
دارم سر پرواز در آفاق تو، ای یار یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن
عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری از صافی عشقم ده و عین هنرم کن
صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 1 امتیاز توسط 4 نفر مجموع امتیاز : 4 |
|
برچسب ها :
راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن , حسین منزوی , شعر , گزیده شعر ,
خداوندا!
پریشانم
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
میگویی؟!
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 2 امتیاز توسط 4 نفر مجموع امتیاز : 9 |
|
برچسب ها :
پریشانم , چه میخواهی تو از جانم؟! , شعر , شعرنو , کارو , شعر پریشانم چه میخواهی تو از جانم؟! از کارو , کفرنامه کارو ,
وقتی که آمدیم
در اولین پیام ، که نشان حیات بود
ما گریه کرده ایم
معنای گریه مان ، یعنی که زنده ایم
اما به روزگار
وقتی که فقر می شکند قامت غرور
این سفره ها که ندارد نشان نان
وقتی لباس دختر همسایه پاره است
وقتی که شرم ، می چکد از چهره پدر
آن چشم منتظر
این گونه های خیس
این سفره های خالی از سهم روزگار
وقتی سکوت ، طعم رضایت گرفته است
وقتی که سنگ می شود این قلب های ما
هیهات مردمان
خالیست جای اشک ، این گریه های پاک
این اولین نشانه بودن در این جهان
وقتی دگر نچکد قطره ای ز چشم
باور نمی کنم که عزیزان ، زنده ایم
باید که پاک کرد
اما نه اشک را
باید دلیل اشک
این فقر تلخ را
از لوح روزگار
از ریشه پاک کرد
امتیاز : |
|
نتیجه : 3 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 15 |
|
برچسب ها :
شعر , شعر اشک , اشک , این سفره های خالی از سهم روزگار ,
حاجيان جمعند دور هم همه
پس كجا رفته حسين فاطمه
حاجيان رفتند يكسر در منا
پس چرا او رفته سوي كربلا
او به جاي موي سر، سر مي دهد
قاسم و عباس و اكبر مي دهد
سعي حج او، صفا با خنجر است
مروه اش قبر علي اصغر است
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 6 |
|
برچسب ها :
حاجيان جمعند دور هم همه , اشعار مذهبی ,
ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس
خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس
آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان
جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس
آنجا که خادمینش از روی زائرینش
گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس
خورشید آسمان ها در پیش گنبد او
رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس
رویای ناتمامم ساعات در حرم بود
باقی عمر اما افسوس بود و کابوس
وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا
زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس...
میلاد با سعادت شمس الشموس،انیس النفوس،سلطات جن و انس،امام رضا(ع)مبارک باد
امتیاز : |
|
نتیجه : 3 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 15 |
|
برچسب ها :
حمید برقعی , شعر , ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس ,
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
حمید مصدق ( خرداد ۱۳۴۳)
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 2 امتیاز توسط 7 نفر مجموع امتیاز : 16 |
|
برچسب ها :
شعر زیبای سیب و جوابیه های این شعر , شعر , شعرنو , حمید مصدق , شعر سیب , فروغ فرخزاد ,
امشب ، همه اشکم ، همه رشکم ، همه دردم
کو بوسه ی گرمی ، که بجوید دل سردم ؟
رسوا کنمت ، ورنه ز بیتابی دیدار
شب تا به سحر ، با دل رسوا به نبردم
دوری ز من ای گلبن سیراب و دل از دور
گلبوسه فشاند به سراپای تو هر دم
مهتاب تنت ، از دل این بستر خاموش
کی بردمد ، ای جفت سبک سایه که فردم
خاری شد و در جان پشیمان من آویخت
آن شکوه که پیش تو تنک حوصله کردم
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 65 |
|
برچسب ها :
امشب ، همه اشکم ، همه رشکم ، همه دردم , فریدون توللی , شعر , غزل , شعر زیبای فریدون توللی از فریدون توللی ,
همه هست آرزویم که بگویم آشنا را
چه رها کنی به شوخی سر زلف دلربا را
همه شب نهاده ام من سر خود بر آستانت
ز وجود خود بخوانم به خدا خدا خدا را
به رهت نشسته بودم که نظر کنی به حالم
چو شنیده ام که سلطان نظری کند گدا را
نخورم ز هیچ دامی دو سه دانة ریایی
که ندیدهام ز واعظ همه نور پارسا را
تو چنان لطیف و خوبی که اگر به مجلس آیی
به کرشمه ای بگیری به دمی تو جان ما را
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 4 نفر مجموع امتیاز : 85 |
|
برچسب ها :
فربود شکوهی , همه هست آرزویم که بگویم آشنا را , شعر , غزل ,
بشیر! اینجا که عقل و عشق ماتست
مدینه، وادی صبر و ثباتست
مدینه، شهر خون، شهر شهادت
مدینه، ساحل عشق و نجاتست
مدینه! دیده ام من کربلائی
که چشمم تا ابد شط فراتست
مدینه! با هزار اندوه و حسرت
مرا یک سینه رنج و خاطراتست
چه گویم از حدیث هجر و غمهاش؟
مرا مادر نمی زاد از ازل کاش!
مدینه! من که با غم همنشینم
جهان سوزد ز آه آتشینم
شمیم بوستان طا و هایم
شکوه لاله زار یا و سینم
ببین شور حسینی در نگاهم
بخوان شوق شهادت از جبینم
فروغ دیده ی زهرای مظلوم
پناه خلق، زین العابدینم
چه گویم از حدیث هجر و غمهاش؟
مرا مادر نمی زاد از ازل کاش!
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 104 |
|
برچسب ها :
به هنگام بازگشت به مدینه، زبان حال حضرت سجاد , شعر عاشورایی , شعر محرم , سوگنامه کربلا , شعر , نوحه ,
گاه ابر و گاه باران میشوم
گاه از یک چشمه جوشان میشوم
گاه از یک کوه میآیم فرود
آبشار پرغرورم گاه رود
گاه قطره، گاه دریا میشوم
گاه در یک کاسه پیدا میشوم
روز و شب هر گوشه کاری میکنم
باغها را آبیاری میکنم
نیست چیزی برتر از من در جهان
زندگی از آب میگیرد نشان
گرچه آبم، روزی اما سوختم
قطره تا دریا سراپا سوختم
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 7 نفر مجموع امتیاز : 149 |
|
برچسب ها :
مصطفی رحماندوست , گاه ابر و گاه باران میشوم , شعر , شعرمعاصر , شعر عاشورایی , شعر به مناسبت ماه محرم , آب ,
|
|
|