یکشنبه 17 تیر 1403
توضيحات بنر تبليغاتي



نویسنده : محمد رحیمی |

اي قبله هر که مقبل آمد کويت

روي دل مقبلان عالم سويت

امروز کسي کز تو بگرداند روي

فردا به کدام روي بيند رويت

 

گفتم چشمت گفت که بر مست مپيچ

گفتم دهنت گفت منه دل بر هيچ

گفتم زلفت گفت پراکنده مگوي

باز آوردي حکايتي پيچا پيچ

 

با علم اگر عمل برابر گردد

کام دو جهان تو را ميسر گردد

مغرور مشو به خود که خواندي ورقي

زان روز حذر کن که ورق بر گردد

 

دل صافي کن که حق به دل مي نگرد

دل هاي پراکنده به يک جو نخرد

زاهد که کند صاف، دل از بهر خدا

گويي ز همه مردم عالم ببرد

 

من بي تو دمي قرار نتوانم کرد

احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زفان شود هر مويي

يک شکر تو از هزار نتوان کرد

 

از واقعه اي تو را خبر خواهم کرد

و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد

با عشق تو در خاک نهان خواهم شد

با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد

 

خرم دل آن که از ستم آه نکرد

کس را ز درون خويش آگاه نکرد

چون شمع ز سوز دل سرا پا بگداخت

وز دامن شعله دست کوتاه نکرد

 

دل خسته و سينه چاک مي بايد شد

وز هستي خويش پاک مي بايد شد

آن به که به خود پاک شويم اول کار

چون آخر کار خاک مي بايد شد

 

از شبنم عشق خاک آدم گل شد

شوري برخاست فتنه اي حاصل شد

سر نشتر عشق بر رگ روح زدند

يک قطره خون چکيد و نامش دل شد

 

تا ول وله ي عشق تو در گوشم شد

عقل و خرد و هوش فراموشم شد

تا يک ورق از عشق تو از بر کردم

سيصد ورق از علم فراموشم شد

 

کي حال فتاده هرزه گردي داند

بي درد کجا لذت دردي داند

نامرد به چيزي نخرد مردان را

مردي بايد که قدر مردي داند

 

يارم همه نيش بر سر نيش زند

گويم که مزن ستيزه را بيش زند

چون در دل من مقام دارد شب و روز

ميترسم از آنکه نيش بر خويش زند

 

خواهي که خدا کار نکو با تو کند

ارواح ملايک همه رو با تو کند

يا هر چه رضاي او در آن است بکن

يا راضي شو، هر آنچه او با تو کند

 

شب خيز که عاشقان به شب راز کنند

گرد در و بام دوست پرواز کنند

هر جا که دري بود به شب بربندند

الا در عاشقان که شب باز کنند

 

دشمن چو به ما در نگرد بد بيند

عيبي که بر ماست يکي صد بيند

ما آينه ايم، هر که در ما نگرد

هر نيک و بدي که بيند از خود بيند

 

تا ترک علايق و عوايق نکني

يک سجده ي شايسته ي لايق نکني

حقا که ز دام لات و عزي نرهي

تا ترک خود و جمله خلايق نکني

 

آن روز که بنده آوريدي به وجود

ميدانستي که بنده چون خواهد بود

يا رب تو گناه بنده بر بنده مگير

کين بنده همين کند که تقدير تو بود

 

ادامه دارد

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 46


نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها : رباعیات بسیار زیبا , رباعی اصیل , رباعیات ابوسعید ابوالخیر , ابوسعید ابوالخیر , رباعی , شعر , شعرعاشقانه , شعر عارفانه ,

تاریخ : 1389/11/01 | نظرات (0) بازدید : 650

دو قدم مانده که پاییز به یغما برود تاریخ : جمعه 26 آذر 1395
چگونه خاک نفس می کشد؟ بیندیشیم تاریخ : جمعه 28 خرداد 1395
تکیه بر خار مغیلان چه کند گر نکند تاریخ : پنجشنبه 06 خرداد 1395
طلب هر کسی از وصل تو چیزی دگرست تاریخ : پنجشنبه 06 خرداد 1395
از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران) تاریخ : پنجشنبه 06 خرداد 1395
بر تیر نگاه تو دلم سینه سپر کرد تاریخ : جمعه 18 دی 1394
اینکه از دور تماشا کنمت سنگین است تاریخ : جمعه 18 دی 1394
در ديگران مي جويي ام اما بدان اي دوست تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
تبی این گاه را چون كوه سنگین می كند آنگاه تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
دفتر عشق تو را بستم، نيايي بهتر است تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بکشد تاریخ : جمعه 15 خرداد 1394
نوروز بمانید که ایّام شمایید! تاریخ : شنبه 01 فروردین 1394
خاطره‌ات به جای تو تاریخ : جمعه 26 دی 1393
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود تاریخ : جمعه 07 آذر 1393
مشک تو که افتاد، دل حادثه لرزید تاریخ : چهارشنبه 07 آبان 1393
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم تاریخ : دوشنبه 05 آبان 1393
این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است تاریخ : پنجشنبه 24 مهر 1393
یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم تاریخ : پنجشنبه 24 مهر 1393
تو را دوست می دارم... تاریخ : چهارشنبه 28 خرداد 1393


کد امنیتی رفرش


سوته دلان سلام خوش آمدید،در وبلاگ سوته دلان زیباترین شعرها،دانستنیها، داستانها، جملات زیبای بزرگان، ضرب المثلهای ملل مختلف و... را بخوانید و لذت ببرید و با ارائه نظرات و پیشنهادهای گرانبهای خود زمینه ارتقاء وبلاگ را فراهم آورید. باتشکر-مدیر وبلاگ سوته دلان
بالای صفحه
سوته دلان
firefox
opera
google chrome
safari